دنيا دو روز است." باري، اين را گفتهاند و همچنان ميگويند. چه مسافرها ، در اين دو روز، که از بيراهه به راه آمدند و از راه به بيراهه رفتند و در آخر، چالهاي، چاهي، درهاي.مکثي کوتاه در اين جهان ميکنيم و به همه چيز و همه کس ميانديشيم ، به جز خود. "رسيدن" را هدفي والا ميبينيم و در"انتظار" ، کش و قوس ِ زمان، لحظهها را به هزارهها ميکشند. انتظار ، قدم اول...انتظار، قدم دوم... رسيدن ، برابر با ابديت.قلب که نه، کوههاي ِ سنگاند.