برترین دست نوشته ها
در گشت و گذار روزانه در وبلاگها گذرم به وب نویسی افتاد که در باره کتاب خدا می نوشت و با مروری سریع دریافتم که زیبا از کتابی زیبا می نویسد و مرا بر آن داشت که پستی را به غربت کتاب و کلمه خدا اختصاص دهم که در این زمونه و در بین دوستاش از یادها دور شده و در کنج فراموشی آرمیده است که فقط در زمان سختیها و رنجها به یاد می افتد و در هنگام سفر که از زیرش بگذرند و بوسه ای فاتحانه بر آن زنند و راهی سفر شوند و یا در خاکسپاری با صدایی حزین آن را بخوانند که شاید قلبها اندکی به خود آیند حتی برای لحظاتی کوتاه هم که البته کتاب در همه جا و همه حال ارزشمند است و حتی این لحظات نیز جای شکر دارد که در یاد کتابت خدا می افتیم و رو به قرآن می کنیم.قرآن را زمانی از دست ما گرفتند که دست زدن به آن را با تشریفاتی منتسب کردند که در هر زمان و مکان نتوان به آن دست یافت و همیشه در بالاترین قسمتهای اتاقها جای می گیرد که نتوان آسان به آن دست یافت که هر چیزی دم دست باشد و در جلو چشم همیشه به آن نگاه می شود و این نگاهها انسان را به نگاه خدا اتصال می دهد و او را خدایی می سازد. درست در زمانی که انتظار می رود کلمه و کتاب خدا از گوشه های دنج به صحن حضور آورده و در زندگی روزانه از آن بهره گرفته شود دوباره استفاده از آن به آواز حزین و تجوید و حفظ محدود می گردد که انگار فهم از آن باید همیشه در مهجوریت بماند که این سرنوشت هر چه رنگ خدایی دارد است. آنچنان که با کتابهای معمولی همدم هستیم از کتاب خدا دور هستیم که انسان با دم دستیهای خود زیاد دمخور میشود تا اشیای مقدس و دست نیافتنی که هر بار مراجعه به آن او را پریشان و آشفته می سازد که مبادا بی نزاکت و بی ادبانه دست به آن بزند و خدای نکرده گناهی را مرتکب شود با باز کردن لای قرآن و خواندن جمله ای و اصلاح خود بر اساس آن جمله که بعضی ها برای آدمی حتی اصلاح و ارتقایش را نیز بی اذن و اجازه بزرگان قوم جایز نمی دانند.