برترین دست نوشته ها
Samuel Taylor Coleridge شاعر انگلیسی در شعر The Rime of the Ancient Mariner سروده است :
آب ، آب ، همه جا آب
دریغ از قطره ای برای نوشیدن
آدمی را تجسم کنید که در دریای شور در قایقی نشسته است و تا چشم کار میکند فقط آب می بیند ولی قطره ای نمی تواند برای رفع تشنگی خود از آن بخورد و اگر بخورد تشنگیش فزونی خواهد یافت. خیلی از ماها در چنین وضعیتی قرار داریم و در دریاهای مختلف در حال سیر هستیم که آبش برایمان گوارا نیست و نمیتوانیم رفع عطش نماییم.
مواردی هست که دور و بر ما پر از آب بوده ولی ما را قطره ای بهره نیست و شایستگی دستیابی به دریای معرفت و آب گوارای آن را نداریم که هنوز در داخل حجابهای خود تافته گرفتاریم و ما را در برزن عشاق راهی نیست. آن چنان اسیر تعصبات و ذهنیات خیالی خود گشته ایم که صدای آبشارهای دریای پر تلاطم حقیقت را نشتیده و دنبال آب می گردیم و بازیچه سرابهای خود ساخته .آب زلال حقیقت از جلو چشمان حیرت زده ما جاری است ولی بند زنجیری خود ما را مانع از رسیدن به آن می شود.
ادامه شعر بالا در ادامه مطلب
The fair breeze blew, the white foam flew,
The furrow followed free ;
We were the first that ever burst
Into that silent sea.
Down dropt the breeze, the sails dropt down,
"Twas sad as sad could be ;
And we did speak only to break
The silence of the sea !
All in a hot and copper sky,
The bloody Sun, at noon,
Right up above the mast did stand,
No bigger than the Moon.
Day after day, day after day,
We stuck, nor breath nor motion ;
As idle as a painted ship
Upon a painted ocean.
Water, water, every where,
And all the boards did shrink ;
Water, water, every where,
Nor any drop to drink.
The very deep did rot : O Christ !
That ever this should be !
Yea, slimy things did crawl with legs
Upon the slimy sea.
About, about, in reel and rout
The death-fires danced at night ;
The water, like a witch"s oils,
Burnt green, and blue and white